جواد ضمیری / عروسی من و او جز عزا نبود

ساخت وبلاگ
بانو ! عروسی من و او جز عزا نبود

حتـی عروس با غم من آشنا نبود

او با تمام عشوه گری ها برای من

يک تار گيسوان بلند شمــــــا نبود

آن شب به گريه نام تو را داد می زدم

امــا بـــرای پاســــخ من يک خدا نبود

هر چند شاعری كه چنين بی صدا شده ست

نسبت بــــه چشمهــــای تـــو بـــی اعتنا نبود،

هرچند مرد خسته ی اين سالهای دور

راضی بــــه سر گرفتن اين ماجـرا نبود،

طوفان سر نوشت مـــــرا از تــو دور كرد

باور نمی كنی گل من! دست ما  نبود؟

شايد خدا نخواست و شايسته ی تو آه

زيبـــــای پـــر تغـــــزل من  ايـن گدا نبود

اين بود سرگذشت من و آن شب سياه

اين حرف ها بــــه جــان خودت ادعا نبود

 

حالا بيا و در دم مرگم قبول كن

مرد جنوبی غزلت بی وفا نبود

 

جواد ضمیری

هر روز سلامت کنم ای عشق...
ما را در سایت هر روز سلامت کنم ای عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghazalmaraghy بازدید : 394 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 21:52